-
راستی کدامیک درست گفته اند؟
دوشنبه 25 مهر 1390 10:26
باید برای رسیدن چیزی را فدا کرد. یکی جان می سپارد یکی همه ی هستی اش را و دیگری سر می سپارد . راستی کدامیک از آنها راه صحیح را انتخاب کرده اند. جان و مال و هستی همه عزیزند. اما سر سپرده ها کجای این ماجرایند؟
-
از عشق باید گفت........
پنجشنبه 24 تیر 1389 13:33
از عشق باید گفت از سادگی هایی که خاموشند از این جدال نابرابر از این همه اندوه بی پایان از عشق باید گفت وقتی که حتی دستهامان کوتاه کوتاهند یا اینکه حتی چشمهای مات دلهامان از غصه بی تابند از عشق باید گفت از روزهای خوب خندیدن یا شامگاهانی که اشک چشم می بارد هرچند اندوه بی پایان وجودت را گرفته است از عشق باید گفت از رمز...
-
خاطره
شنبه 5 اردیبهشت 1388 10:18
از آن زمان که مخمل چشمانمان کمی ساییده شد به هم در اشکهای من تصویری از نگاه تو منقوش مانده است با رفتنت غریبه ترین سایه شد تنم هرچند از نسیم لبت آبشار لب پر جوش مانده است در ذهن من دوباره کلامی مکرر است با انعکاس نام تو ای نازنین نگار هرچند شمع زبانم بدون تو خاموش مانده است.
-
خال لب
پنجشنبه 23 خرداد 1387 09:45
این دل که اسیر است به خال لب تو جان میدهد او اگر ببیند تب تو بگذار که مهمان شود آغوشِ تورا تا روز کند, شبی کنار شب تو
-
برای شروع
سهشنبه 10 اردیبهشت 1387 12:15
ستاره شدم تا که در شب تاریک به چشمهای تو چشمک زدن بیاموزم و در سیاهی این آسمان غمدیده نگاه منتظرم را به چشم تو دوزم ولی میان نفسهای تو غمی پیداست که خنده روی لبم بی دریغ میمیرد نگاه های تو از دور میرسد تا چشم اگرچه باز قرار از وجود میگیرد هنوز باورم از دوری تو در تردید اگرچه عین حقیقت , جدایی ماست ولی نگاه کن این قلب...